از معروفترین آثاری که در تاریخ سینما به فیلم تینایجری شهرت یافتند، بهجز فیلم آمریکایی شهر پسران (نورمن تاروگ – 1938) میتوان به فیلمهای فرانسوی نمره اخلاق صفر (ژان ویگو – 1933) ، بچههای وحشتناک (ژان پی یر ملویل – 1950) و چهارصد ضربه (فرانسوا تروفو – 1951) اشاره کرد که در اغلب آنها فاصله بین دو نسل به اتفاقات نامطلوبی میانجامد. یا دومین فیلم از سهگانه ساتیا جیت رای به نام آپاراجیتو که درباره نوجوانی فردی با اسم آپو است.
اما پرداخت به مسائل نوجوانان و تینایجرها یا توجه به مسائلی که وانمود میشود به آنها ارتباط دارد و یا با تحریک روحیه متلوّن و رنگپذیرشان، به آنها حقنه میشود که مسئله آنان است، در یکی دو دهه اخیر به نحو بیسابقهای موضوع فیلمهای متعدد غربی شده و کمتر هفتهای است، فیلمی با حضور تینایجرهای قدیم و جدید به روی پرده نرود که مقولات مورد علاقه نوجوانان را در کادر خود قرار میدهد.
فیلمهای تینایجری در انواع مختلف ملودرام، فیلم وحشت، کمدی و ... ساخته میشوند و خیل نوجوانان و جوانان مناطق آمریکای شمالی را خصوصاً در روزهای سهشنبه که بلیت سینماها نیمبها است، با جعبههای بزرگ پاپ کورن و قوطیهای کوکاکولا و پپسی کولا به سالنهای سینما میکشاند تا فیلمهای مورد علاقهشان را ببینند.
در سینمای امروز آمریکا 70 تا 80 درصد تولیدات، فیلمهایی است که همین نوجوانان به نحوی در آن نقش دارند و ممکن است این فیلمها، از نوع خیالی و ترسناک هم باشند یا حتی تجربیات سبکسرانه که احتمالاً به نتایج تلخ و عبرتآموزی هم میرسد؛ تجاربی که به هر حال گزینههای ذهنی بسیاری از نوجوانان ماست.
مثل فیلمهایی همچون «جیغ» و دنیای شبح و قانوناً بلوند و دانی دارکو و ... ولی به هر حال روابط و روحیات نوجوانان یا به قول آنها تینایجرها را در همین فیلمها هم میتوان مشاهده نمود. دوستیها، علائق، روابط، انرژیها، آرزوها، ترسها و شادیها و... به نوعی هریک از این احساسات نوجوانی، در گروهی از فیلمها رؤیت میگردد که بعضاً آثار قابل اعتنایی هم از دل آنها بیرون میزند.
اما آن کمیت قابل توجه تولید فیلمهایی که در هریک به نحوی از انحاء، نوجوانان حضور فعال دارند، قطعاً میتواند گستره وسیعی از دلمشغولیهای مختلف آنها را در بر بگیرد و چندتایی هم آثار تاثیرگذار داشته باشد.
اما متاسفانه سینمای ایران از اینگونه آثار پرمخاطب و تاثیرگذار نیز خالی است. در حالی که بنا بر آمار، ایران کشوری جوان بهشمار میآید و درصد وسیعی از جمعیت آن را کودکان و نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند.
اما سینمای ایران علیرغم توجه (ولو روی کاغذ) به فیلم کودک و بعد از آن فیلمهای جوانانه و سپس هم آثاری که به مراحل سنی پس از آن مربوط میشوند، اما برای مرحله سنی بین کودکی و جوانی (که اساساً دغدغهها و دلمشغولیهایی به کلی متفاوت با دورانهای یادشده دارد)، فکری نشده، گویا از نظر سینمای ایران، کودکان این سرزمین به یکباره به سن جوانی پرش کرده و به هیچوجه با مرحلهای به نام نوجوانی مواجه نمیشوند!!
در حالی که اگر قرار است برای آیندهای درخشان و موفقیتهای اجتماعی قابل اعتنا، یک استارت خیلی قوی زده شود، ریشههای آن در همین سنین نوجوانی بایستی جستوجو شود. اگر بچهها در چنین سن و سالی درست هدایت شوند و استعدادها و قابلیتهاشان بهدرستی شناخته شوند، نهتنها در سرنوشت آنها بسیار تاثیرگذار است، بلکه به آینده کشور هم بستگی تام و تمامی پیدا میکند.
هیچوقت بهطور جدی به سینمای نوجوان پرداخته نشده و مساله این گروه سنی مطرح نگردیده است. شاید بتوان گفت که اصلاً سینمای نوجوانان تعریف نشده است. حتی در نقدها و تحلیلهای دوستان منتقد و نویسنده هم این سینمای کودک است که مورد توجه قرار میگیرد و کسی از سینمای نوجوانان نامی نمیبرد. همیشه میگویند «برای کودک»، «به خاطر کودک»، «درباره کودک» و... از نوجوان خبری نیست.
مجموعه تولیدات فیلمهای تینایجری در سینمای امروز دنیا به ما میگوید که واقعاً باید سینمای نوجوان را جدی گرفت و به آن پرداخت، نه بهطور فرمایشی و با یک مصوبه هیات دولت و احیاناً کمکهای وزارت ارشاد و دیگر سازمانها و موسسات و نهادهای ذیربط. به نظر چنین مقوله با اهمیتی میتواند یک موضوع خودجوش قلمداد گردد.
میتوان دوستانی را که به نوعی در این عرصه کار کرده و تجربه دارند، شناخت و دعوتشان کرد که گردهم بیایند و سینمای نوجوان را رونق دهند؛ سینمایی که بهراحتی میتوان برایش دهها موضوع جذاب و روز نوجوانان را مطرح کرد که از هرکدام چند فیلم قابل تأمل، قابلیت ساخت دارند و میتوانند زمینه تولید انبوه، برای فیلم تینایجری در سینمای ایران شوند، همچنانکه در سینمای غرب و بهخصوص آمریکا وجود دارد ...
یک تولید انبوه بهعلاوه فرهنگسازی و آگاهیبخشی تا در واقع نوعی ادای دین این سینما به مخاطبان نوجوانش تلقی شود؛ مخاطبانی که بعضاً در غیاب فیلم تینایجری ایرانی، به ناچار جذب فیلم مشابه آمریکایی شده و بعضاً مورد هجوم فرهنگ مسلط بر آن قرار میگیرند.
فیلمهایی که کمتر سنخیت فرهنگی با روحیات جامعه و عرف ما دارند. فیلمهای حادثهای-هیجانی یا خیلی خیالپردازانه مثل «هری پاتر» یا عاشقانههای آنچنانی که در روابط شرقی ایرانی چندان پذیرفته نیست.
برخی روانشناسان بر این باورند که فضای اجتماعی و خانوادگی اینگونه آثار در تضاد با فرهنگ و روابط ایرانی، باعث بهوجود آمدن نوعی روحیه پارادوکسیکال در نوجوان شده که ضربات جبرانناپذیری بر روحیه آنان وارد نموده و باعث تزلزل شخصیتی در زندگی آینده این قشر سنی حساس و آسیبپذیر خواهند گردید.
آن تناقضها تا حدودی ناشی از برخورد این نسل با پیشرفت ناگهانی و شگفتانگیز تکنولوژیک ارتباطات و جهان رسانههاست که از یک سو او را ناگهان با دنیایی از فرهنگهای مختلف روبهرو میکند و از سوی دیگر زندگی در جامعهای که ارزشها و فرهنگ بومیاش بهشدت با بسیاری از آن فضاهای دیگر، در تضاد یا تناقض آشکار است را در کنار دارد.
این در حالی است که هیچ تلاشی برای تفهیم و توجیه علل آن تناقضها از سوی مربیان و معلمان جامعه از جمله سینماگران نمیشود. حتی برخی مواقع به آن تناقضها دامن زده میشود و همین تناقضهاست که نوجوان جامعه ما و شاید بسیاری از جوامع دارای فرهنگ کهن و باستانی را دچار دوگانگی رفتاری و روحی میگرداند.
به هر حال اگر بدبینانه نگاه نکنیم و پشت هریک از آن فیلمها توطئهای فرهنگی نبینیم، حداقلاش این است که آنها فکر و فرهنگ خودشان را با فیلمهایشان به ما میدهند.
اگرچه واقعاً در پشت هریک از همان فیلمها به هر حال، حرفی وجود دارد که این حرف ممکن است برخلاف تفکر، فرهنگ و ارزشهای ما باشد. اما حقیقت تلخ این نیست که بچههای ما این فیلمها را میبینند، بلکه حقیقت تلخ آن است که ما در مقابل آنها هیچ عملی انجام نمیدهیم. به معنی دیگر سینمای ما هیچ اقدامی نمیکند.
سال گذشته که در جریان برگزاری جشنواره کودک و نوجوان درباره عدم ساخت فیلم تینایجری با رسول صدرعاملی گفتوگویی داشتم، او ضمن ابراز نگرانی از ساخته نشدن این گروه از فیلمها در سینمای ایران گفت: ... به نظرم پس از سالها تنها کسی که مقوله سینمای نوجوان را جدی گرفته، خود تو هستی که یقه من را چسبیدی و میپرسی باید با سینمای نوجوان چه کرد؟ یعنی در طول این سالها، هیچکس در هیچجا حتی به اندازه سه پاراگراف هم به این موضوع فکر نکرده یا لااقل مطرحش نکرده است؛ چه به عنوان مسئول فرهنگی در مواضع و سیاستهایش، چه به عنوان تهیهکننده و چه به عنوان فیلمساز و فیلمنامهنویس و قصهپرداز...
بدون تردید این دسته فیلمها قطعاً مخاطبپذیر هستند. (تهیهکنندگان خصوصی و عمومی هراس عدم فروش نداشته باشند) چراکه در سینمای آن سوی آبها تجربه شده و نمونههای موفقی را چه به لحاظ تجاری و چه از جنبه هنری به پرده سینماها عرضه داشته است. چراکه انواع و اقسام ژانرها را میتوان از دل مسائل نوجوانان بیرون آورد؛ ژانرهایی که عموماً به ژانر پرمخاطب شهره شدهاند.
و عملاً هم میتوان این واقعیت را تجربه کرد، کافی است مقابل در سالنهای نمایش بایستید، آنگاه متوجه میشوید، جدیترین تماشاگران سینما که با دغدغه خاص به سینما میآیند از همین سنین هستند. بر اساس آمارها اغلب جوانها، برای تفریح به سینما میروند، گروه نوجوان بسیار تشنه فراگیری و طالب درک و یافتن خودشان بر پرده سینما به نظر میآیند.
میتوان با فیلمهای تینایجری ارزشمند و سازنده، دنیا و آینده را برای قشر نوجوان، جهانی آکنده از امید و ایمان و سرافرازی ساخت، میتوان با اینگونه فیلمها، آنها را متکی به نفس، با اراده و پویا به صحنه اجتماع آورد، میتوان آنها را، هم از فضای انزواگرایانه فیلم وحشتهای تینایجری آمریکایی رهانید و هم از پوچگرایی رخوتآمیز کمدیها یا دلمشغولیهای سبکسرانه آثار رمانتیکشان. میتوان در فیلمهای نوجوانانه نشانی از آینده این سرزمین را تصویر کرد.